اکلیل الملک، گیاهی با برگ های بیضی شکل و گل های خوشه ای زرد که دم کردۀ آن در مداوای اسهال خونی، ورم معده و نزلۀ برونش ها نافع است شاه افسر، گیاه قیصر، بسدک، ناخنک، شبدر زرد، یونجه زرد، بسک، بسه
اِکلیلُ المَلِک، گیاهی با برگ های بیضی شکل و گل های خوشه ای زرد که دم کردۀ آن در مداوای اسهال خونی، ورم معده و نزلۀ برونش ها نافع است شاه اَفسَر، گیاه قِیصَر، بَسدَک، ناخُنَک، شَبدَر زَرد، یونجه زَرد، بَسَک، بَسَه
توت کلان، توت ممتاز نوع خود، نوعی توت سیاه بزرگ که اول سرخ و ترش است و بعد سیاه و میخوش میشود، (از فرهنگ نظام)، قسمی توت که رنگ میوۀ آن در اول سپید و سپس سبزرنگ و بعد از آن سرخ و از آن پس سیاه شود و مزۀ آن در اول در غایت ترش و در وسط ملسی خوش و در آخرشیرین مطبوع شود، (یادداشت مؤلف)، گونه ای از گونهای توت است که درخت آن در ایران به فراوانی موجود است و اصل آن از ایران است و از این کشور به آسیای صغیر و اروپا برده شده، برگهایش قلبی شکل و دندانه دار و رنگش سبز تیره است، گلهایش منفرد الجنس و بر روی یک پایه اند و برای جنگل کاری زمینهای خشک مناسب میباشد، این درخت در هر خاکی میروید ولی خاکهای بارخیز را بیشتر می پسندد، تند میروید و ارتفاعش بین چهار تا ده متراست، چوبش نارنجی کم رنگ است و استحکام زیادی ندارد ولی در مجاورت خاک دوام بسیار میکند، از آن کاسۀ تار میسازند و نیاز به آب کم دارد، میوۀ آن بزرگتر ازتوت سفید و لذیذ و خوراکی است، انواع آن بدین شرح است: توت شرابی، توت حامض، توت شاهی، خرتوت، توت ترش، (از جنگل شناسی ج 2 ص 243) (از فرهنگ فارسی معین)
توت کلان، توت ممتاز نوع خود، نوعی توت سیاه بزرگ که اول سرخ و ترش است و بعد سیاه و میخوش میشود، (از فرهنگ نظام)، قسمی توت که رنگ میوۀ آن در اول سپید و سپس سبزرنگ و بعد از آن سرخ و از آن پس سیاه شود و مزۀ آن در اول در غایت ترش و در وسط ملسی خوش و در آخرشیرین مطبوع شود، (یادداشت مؤلف)، گونه ای از گونهای توت است که درخت آن در ایران به فراوانی موجود است و اصل آن از ایران است و از این کشور به آسیای صغیر و اروپا برده شده، برگهایش قلبی شکل و دندانه دار و رنگش سبز تیره است، گلهایش منفرد الجنس و بر روی یک پایه اند و برای جنگل کاری زمینهای خشک مناسب میباشد، این درخت در هر خاکی میروید ولی خاکهای بارخیز را بیشتر می پسندد، تند میروید و ارتفاعش بین چهار تا ده متراست، چوبش نارنجی کم رنگ است و استحکام زیادی ندارد ولی در مجاورت خاک دوام بسیار میکند، از آن کاسۀ تار میسازند و نیاز به آب کم دارد، میوۀ آن بزرگتر ازتوت سفید و لذیذ و خوراکی است، انواع آن بدین شرح است: توت شرابی، توت حامض، توت شاهی، خرتوت، توت ترش، (از جنگل شناسی ج 2 ص 243) (از فرهنگ فارسی معین)
دهی از دهستان روددشت بخش کوهپایه شهرستان اصفهان، دارای 583 تن سکنه، آب آن از قنات و زاینده رود، محصول آن غلات و پنبه و هندوانه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی از دهستان روددشت بخش کوهپایه شهرستان اصفهان، دارای 583 تن سکنه، آب آن از قنات و زاینده رود، محصول آن غلات و پنبه و هندوانه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند، دارای 239 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آن غلات و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی از دهستان قلعه حمام بخش جنت آبادشهرستان مشهد، دارای 239 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن پنبه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند، دارای 239 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آن غلات و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی از دهستان قلعه حمام بخش جنت آبادشهرستان مشهد، دارای 239 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن پنبه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
بیتی از غزل و یا قصیدتی که از فردها و ابیات دیگر آن غزل یا قصیده بهتر باشد. (از فرهنگ نظام). بیتی که از همه ابیات غزل یا قصیده بهتر باشد. (از بهار عجم) (از آنندراج) (از غیاث اللغات). شعری که از همه اشعار غزل و قصیده بهتر و فصیح تر باشد. (ناظم الاطباء) : شاه بیتی ز من حریفی برد روشنم شد که شاه دزدی هست. تأثیر (از بهار عجم). ، مخلص شعر. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). ستایشگاه. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)
بیتی از غزل و یا قصیدتی که از فردها و ابیات دیگر آن غزل یا قصیده بهتر باشد. (از فرهنگ نظام). بیتی که از همه ابیات غزل یا قصیده بهتر باشد. (از بهار عجم) (از آنندراج) (از غیاث اللغات). شعری که از همه اشعار غزل و قصیده بهتر و فصیح تر باشد. (ناظم الاطباء) : شاه بیتی ز من حریفی برد روشنم شد که شاه دزدی هست. تأثیر (از بهار عجم). ، مخلص شعر. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). ستایشگاه. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)
که شاه بندد و مقید میسازد. آنکه شاه را اسیر کند، بمجاز بر سلطان مقتدر و توانا که دیگر سلاطین را مقهور کند و ببند آرد اطلاق شود: امین دولت و دین یوسف بن ناصر دین برادر ملک شاه بند اعدامال. فرخی. آنکه گیتی بروی او بیند خسرو شاه بند شیرشکار. فرخی
که شاه بندد و مقید میسازد. آنکه شاه را اسیر کند، بمجاز بر سلطان مقتدر و توانا که دیگر سلاطین را مقهور کند و ببند آرد اطلاق شود: امین دولت و دین یوسف بن ناصر دین برادر ملک شاه بند اعدامال. فرخی. آنکه گیتی بروی او بیند خسرو شاه بند شیرشکار. فرخی
چشمۀ شاه جوب در زیر گردنۀ گل زرد که در راه لار به تهران واقع است قرار دارد و در اواخر بهار این چشمه دیده شده است که تقریباً پنج سنگ آب دارد، (مرآت البلدان ج 4 ص 236) دهی از دهستان ییلاق بخش حومه شهرستان سنندج، دارای 255 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آن غلات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
چشمۀ شاه جوب در زیر گردنۀ گل زرد که در راه لار به تهران واقع است قرار دارد و در اواخر بهار این چشمه دیده شده است که تقریباً پنج سنگ آب دارد، (مرآت البلدان ج 4 ص 236) دهی از دهستان ییلاق بخش حومه شهرستان سنندج، دارای 255 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آن غلات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
شاه جو، جویندۀ شاه: همه کنده موی و همه خسته روی همه شاه گوی و همه شاه جوی، فردوسی، بگشتند از آن جایگه شاه جوی بریگ و بیابان نهادند روی، فردوسی، یکایک بخسرو نهادند روی سپاه و سپهبد همه شاه جوی، فردوسی
شاه جو، جویندۀ شاه: همه کنده موی و همه خسته روی همه شاه گوی و همه شاه جوی، فردوسی، بگشتند از آن جایگه شاه جوی بریگ و بیابان نهادند روی، فردوسی، یکایک بخسرو نهادند روی سپاه و سپهبد همه شاه جوی، فردوسی
باد شدید، باد سخت وزنده، طوفان: چو طوفان کند شاه باد نهیبش شود دفتر نه فلک جمله ابتر، محمدقلی (از بهار عجم) داماد شاه، (ناظم الاطباء)، اما جای دیگر دیده نشد، و محتمل است که تصحیف شدۀ شاه داماد باشد
باد شدید، باد سخت وزنده، طوفان: چو طوفان کند شاه باد نهیبش شود دفتر نه فلک جمله ابتر، محمدقلی (از بهار عجم) داماد شاه، (ناظم الاطباء)، اما جای دیگر دیده نشد، و محتمل است که تصحیف شدۀ شاه داماد باشد
پسر شاه. فرزند شاه. بچۀ شاه: فکند آن تن شاه بچه بخاک بچنگال کردش جگرگاه چاک دل شاه بچه برآمد بجوش سپاه انجمن کرد و بگشاد گوش. فردوسی. هر آنگه که دارد به بیداد دست دل شاه بچه نباید شکست. فردوسی. ، در تداول عامه بر کودک مؤدب و آرام نیز اطلاق کنند: این پسر شاه بچه است و چون فرزند شاهان ادب گرفته و پرهیخته و مؤدب است
پسر شاه. فرزند شاه. بچۀ شاه: فکند آن تن شاه بچه بخاک بچنگال کردش جگرگاه چاک دل شاه بچه برآمد بجوش سپاه انجمن کرد و بگشاد گوش. فردوسی. هر آنگه که دارد به بیداد دست دل شاه بچه نباید شکست. فردوسی. ، در تداول عامه بر کودک مؤدب و آرام نیز اطلاق کنند: این پسر شاه بچه است و چون فرزند شاهان ادب گرفته و پرهیخته و مؤدب است
مرکب از: شاه + وش پسوند اتصاف، چون شاه. همانند شاه در بزرگی و ممتازی: هر آن کس که شد در جهان شاه وش سرش گردد از گنج دینار کش. فردوسی. پسر بد مر او را گرانمایه شش همه راد و بینادل و شاه وش. فردوسی. یارب آن شاه وش ماهرخ زهره جبین درّ یکتای که و گوهر یکدانۀ کیست. حافظ. ، پادشاهی و سلطنتی، دوشیزه و باکره و بکر. (ناظم الاطباء). دو معنی اخیر جای دیگر دیده نشد
مرکب از: شاه + وش پسوند اتصاف، چون شاه. همانند شاه در بزرگی و ممتازی: هر آن کس که شد در جهان شاه وش سرش گردد از گنج دینار کش. فردوسی. پسر بد مر او را گرانمایه شش همه راد و بینادل و شاه وش. فردوسی. یارب آن شاه وش ماهرخ زهره جبین دُرِّ یکتای که و گوهر یکدانۀ کیست. حافظ. ، پادشاهی و سلطنتی، دوشیزه و باکره و بکر. (ناظم الاطباء). دو معنی اخیر جای دیگر دیده نشد
دهی است جزء دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین که در 36 هزارگزی خاور آوج و 24 هزارگزی راه عمومی واقع شده. هوایش معتدل است و 243 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، بنشن و سیب زمینی، شغل اهالی زراعت و بافتن قالی و جاجیم و راهش مالرو است و ماشین هم میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین که در 36 هزارگزی خاور آوج و 24 هزارگزی راه عمومی واقع شده. هوایش معتدل است و 243 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، بنشن و سیب زمینی، شغل اهالی زراعت و بافتن قالی و جاجیم و راهش مالرو است و ماشین هم میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
بمعنی عنبر است، بعضی گویند از گاو بهم میرسد چنانکه مشک از آهو، (برهان)، عنبر باشد، (لغت فرس اسدی) (صحاح الفرس)، و آن گلی است زردرنگ که بتازیش منثور خوانند، (از اقرب الموارد)، و عنبر رانباید در جزو گیاههای خوشبو شمرد زیرا عنبر را که در فارسی شاهبوی گویند از عطرهای حیوانی است نه نباتی و انبرا و هیأتهای دیگراین کلمه در السنۀ اروپایی همان عنبر عربی است و عربها هم شاید این عطر را به اسم معمولی همان مملکتی که از آنجا آن را بدست آوردند نامیده باشند و اصلاً این کلمه از افریقای شرقی باشد، و در مادۀ آن حدسهای عجیب و غریب میزدند، در فرهنگهاو در کتب ادویۀ مفردۀ فارسی و عربی نیز مانند کتب مغربیان بهمین حدسهابرمیخوریم، نزد برخی عنبر از گاو بهم میرسد چنانکه مشک از آهو، و نزد برخی دیگر عنبر عسل دریائی است، گروهی نوشته عنبر عبارت ازموم عسل دریائی باشد و دسته ای بر آنند که کرۀ دریایی است، نزد گروهی سرگین چارپایان است، و امروزه تحقیقاً میدانیم که عنبر در مثانۀ یک جانور بسیار بزرگ دریایی از جنس جانوری که در فرهنگهای فارسی ’بال’ یا ’وال’ ضبط شده یافت میشود این جانور را باید نهنگ بنامیم و بعضی آن را ماهی عنبر - عنبر ماهی - شیرماهی گفته اند، (اوستا پورداود ص 141، 140) : بی قیمت است شکر از آن دو لبان اوی کاسد شد از دو زلفش بازار شاه بوی، رودکی (از لغتنامۀ اسدی)، چو شاهبوی دهد خلق شاه بوی از آنک ز عنبر است سرشته به اصل طینت او، معزی (ازجهانگیری)
بمعنی عنبر است، بعضی گویند از گاو بهم میرسد چنانکه مشک از آهو، (برهان)، عنبر باشد، (لغت فرس اسدی) (صحاح الفرس)، و آن گلی است زردرنگ که بتازیش منثور خوانند، (از اقرب الموارد)، و عنبر رانباید در جزو گیاههای خوشبو شمرد زیرا عنبر را که در فارسی شاهبوی گویند از عطرهای حیوانی است نه نباتی و انبرا و هیأتهای دیگراین کلمه در السنۀ اروپایی همان عنبر عربی است و عربها هم شاید این عطر را به اسم معمولی همان مملکتی که از آنجا آن را بدست آوردند نامیده باشند و اصلاً این کلمه از افریقای شرقی باشد، و در مادۀ آن حدسهای عجیب و غریب میزدند، در فرهنگهاو در کتب ادویۀ مفردۀ فارسی و عربی نیز مانند کتب مغربیان بهمین حدسهابرمیخوریم، نزد برخی عنبر از گاو بهم میرسد چنانکه مشک از آهو، و نزد برخی دیگر عنبر عسل دریائی است، گروهی نوشته عنبر عبارت ازموم عسل دریائی باشد و دسته ای بر آنند که کرۀ دریایی است، نزد گروهی سرگین چارپایان است، و امروزه تحقیقاً میدانیم که عنبر در مثانۀ یک جانور بسیار بزرگ دریایی از جنس جانوری که در فرهنگهای فارسی ’بال’ یا ’وال’ ضبط شده یافت میشود این جانور را باید نهنگ بنامیم و بعضی آن را ماهی عنبر - عنبر ماهی - شیرماهی گفته اند، (اوستا پورداود ص 141، 140) : بی قیمت است شکر از آن دو لبان اوی کاسد شد از دو زلفش بازار شاه بوی، رودکی (از لغتنامۀ اسدی)، چو شاهبوی دهد خلق شاه بوی از آنک ز عنبر است سرشته به اصل طینت او، معزی (ازجهانگیری)
از روایت مؤلف الجماهر چنین برمی آید که نام یکی از پادشاهان نواحی هند بوده است و گوید که: یاقوت را از کدکدیا (کرکد) مقر شاه بلول آورند و آن مدت هفت روز با توابع کشمیر و قصبۀ اردستان یا (ادستان) مسافت دارد. (از الجماهر ص 88)
از روایت مؤلف الجماهر چنین برمی آید که نام یکی از پادشاهان نواحی هند بوده است و گوید که: یاقوت را از کدکدیا (کرکد) مقر شاه بلول آورند و آن مدت هفت روز با توابع کشمیر و قصبۀ اردستان یا (ادستان) مسافت دارد. (از الجماهر ص 88)
درختی است بزرگ و زیبا و دارای برگهای بیضوی از تیره پیاله داران و جزو دسه بلوط ها از رده دو لپه ییهای بی گلبرگ. گلهای نر و ماده این گیاه بر روی یک درخت قرار دارند. گلهای نر آن دارای پرچمهای متعدد و گلهای ماده که هر سه تای آن در پیاله ای قرار دارند دارای تخمدان 3 تا 6 خانه یی هستند. میوه این گیاه در پیاله خارداری قرار گرفته است. شاه بلوط در اکثر اروپا و آسیا از جمله ایران به فراوانی می روید. قسمت مورد استفاده این درخت پوست و چوب و رگ و میوه آن است قسطل قسطانیه کستانه آغاجی قسطانیه آغاجی طراس بلوطالملک. یا شاه بلوط آبی. چلیم. یا شاه بلوط اسبی. شاه بلوط هندی. یا شاه بلوط بری. شاه بلوط هندی. یا شاه بلوط خوک. شاه بلوط هندی. یا شاه بلوط صحرایی. شاه بلوط هندی. یا شاه بلوط هندی. گونه ای شاه بلوط که دارای میوه های درشت تر و مصرفش مانند شاه بلوط است. میوه های این گونه شاه بلوط در اروپا به نام مارون به بازار عرضه می شود و به همین جهت این گونه شاه بلوط را در اروپا به نام درخت مارون می نامند. درخت مذکور به عنوان زینت نیز کشت می شود. اصل این درخت از هندوستان است قسطنه هندی قسطانه شاه بلوط بری شاه بلوط صحرایی
درختی است بزرگ و زیبا و دارای برگهای بیضوی از تیره پیاله داران و جزو دسه بلوط ها از رده دو لپه ییهای بی گلبرگ. گلهای نر و ماده این گیاه بر روی یک درخت قرار دارند. گلهای نر آن دارای پرچمهای متعدد و گلهای ماده که هر سه تای آن در پیاله ای قرار دارند دارای تخمدان 3 تا 6 خانه یی هستند. میوه این گیاه در پیاله خارداری قرار گرفته است. شاه بلوط در اکثر اروپا و آسیا از جمله ایران به فراوانی می روید. قسمت مورد استفاده این درخت پوست و چوب و رگ و میوه آن است قسطل قسطانیه کستانه آغاجی قسطانیه آغاجی طراس بلوطالملک. یا شاه بلوط آبی. چلیم. یا شاه بلوط اسبی. شاه بلوط هندی. یا شاه بلوط بری. شاه بلوط هندی. یا شاه بلوط خوک. شاه بلوط هندی. یا شاه بلوط صحرایی. شاه بلوط هندی. یا شاه بلوط هندی. گونه ای شاه بلوط که دارای میوه های درشت تر و مصرفش مانند شاه بلوط است. میوه های این گونه شاه بلوط در اروپا به نام مارون به بازار عرضه می شود و به همین جهت این گونه شاه بلوط را در اروپا به نام درخت مارون می نامند. درخت مذکور به عنوان زینت نیز کشت می شود. اصل این درخت از هندوستان است قسطنه هندی قسطانه شاه بلوط بری شاه بلوط صحرایی
درختی است بزرگ و زیبا و دارای برگ های بیضوی جزو دسته بلوط ها از رده دولپه ای های بی گلبرگ. گل های نر و ماده این گیاه بر روی یک درخت قرار دارند. قسمت مورد استفاده این درخت پوست و چوب و برگ و میوه آن است
درختی است بزرگ و زیبا و دارای برگ های بیضوی جزو دسته بلوط ها از رده دولپه ای های بی گلبرگ. گل های نر و ماده این گیاه بر روی یک درخت قرار دارند. قسمت مورد استفاده این درخت پوست و چوب و برگ و میوه آن است
گونه ای توت که از گیاهان مرغوب میوه دار است. اصل آن از ایران است و از این کشور به آسیای صغیر و اروپا برده شده. میوه شاه توت بزرگ تر از توت سفید، رنگش قرمز تیره یا ارغوانی و مزه اش ترش و شیرین و مطبوع است
گونه ای توت که از گیاهان مرغوب میوه دار است. اصل آن از ایران است و از این کشور به آسیای صغیر و اروپا برده شده. میوه شاه توت بزرگ تر از توت سفید، رنگش قرمز تیره یا ارغوانی و مزه اش ترش و شیرین و مطبوع است